یک روز باغ با الیسای وروجک
فرشته کوچولوی من دیروز با خاله فروغ و دایی خشایار و مامان شهناز رفتیم باغ تقریبا یک سالی میشد باغ نرفته بودیم کلی واسه اون روز تدارکات دیده بودم و اماده بودم تا بودن توی اون فضا خستگی جسم و روحم را برطرف کنه اما اونقدر که شما شیطونی کردی و من همش دنبال سرت می دویدم این ور اون ور اصلا نفهمیدم چه طور گذشت عاشق اب بودی و همش دنبال این بودی که دست یکی را بگیری و به زور ببریشون توی آب خودت هم که از بس باهوشی ریسک نمی کردی که خودت تنها بری توی آب حتما یکی باید همراهت می اومد پرهام و پارسا رو کلی اسیر بازیهای بچگانه ات کرده بودی&n...
نویسنده :
یاسمن( مامی فرشته ها )
16:23
دخمل نگو بلا بگو
سلام نفس من دخملی زیبای من اومدم تا یه کم از کارهای این روزهات را واست بنویسم چند وقتی که به قول قدیمی ها " دم بریده شدی " در پی قولی که داده بودم تا سرت داد نزنم تصمیم گرفتم تا وقتی کار اشتباهی می کنی یه چشم قره بهت برم و یا لب هام رو گاز بگیرم تا شما دیگه اون کار اشتباه را انجام ندی اما چه کنم که قانون شرطی سازی کلاسیک بر این تصمیم من غلبه کرد حالا هر وقت می خواهی کار اشتباهی انجام بدهی کاری که حدس میزنی اون واکنش مامان را به همراه داره ( سر کیف مامان یا بابا رفتن یا به کفش های جاکفشی دست زدن یا سر کابینت ها رفتن و..) همینطور که به ما نگا...
نویسنده :
یاسمن( مامی فرشته ها )
23:59
تقدیم به نفسم
دخملی نازم فرشته من بالاخره کلاس فتو شاپ تمام شد ممنونم که این چند وقت غیبت هامو تحمل کردی واست چند تا از عکس ها رو طراحی کردم امیدوارم که خوشت بیاد البته خیلی ساده و ابتدایی هستند باید خیلی تمرین کنم تا ماهر بشوم. اینها چند تا برش ساده و چند تا افکت ابتدایی هست. تقدیم به تو ...
نویسنده :
یاسمن( مامی فرشته ها )
13:10